تو به من می گفتی:
زندگی می گذرد چه بخواهی چه نخواهی!
زندگی در نظرم چون چرخی
صاف از قله کوهی آرام
بی توجه به کلوخ
بی توجه به مسیر
می آمد و من همگامش
بارها زخم زمین می خوردم!
زندگی صبر نکرد
زندگی از نظرم دور بشد!
من دویدم!
زندگی صبر نکرد!
تازه دانستم چیست؟!
زندگی آب روانیست روان می گذرد!!!!!
سلام عزیزم
وبلاگت خیلی قشنگ بود
منم منتظرم که بهم سر بزنی و نظر بزاری برام
ممنون
سلام
شعر زیبائی هست.
یاد این شعرمعروف افتادم:بنشین بر لب جوی و....
پیروزباشید.
سلام
مرسی که اومدین
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود ...
سلام
خوشحالم که گذارم به بلاگ شما افتاده ... مطالبشو خوندم
خوشحال میشم به من هم یه سر بزنید...
تا بعد ... یا حق
سلام عزیزم خوبی؟
خیلی وقته ازت خبری نیست؟
وقت کردی بهمون سر بزن اپ کردم با یه موضوع توپ!!!
سلام امنه جون
خواهش می کنم عزیزم خیلی لطف داری
جدی میگی خیلیها توی این سوال اشتباه کردم کمتر کسی جوابش به جواب اصلی شبیه بود
سلام
اگه نمی گذشت که اسمش یه چیز دیگه بود"مردگی"
خیلی وقته به ما سر نمی زنی!!!!
آفرین
زیبا و پر احساس
موفق باشی...
شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
به اسیران قفس مژده گلزار بیار
سلام
ببخشید زیاد وقت نمیکنم به هر حال ممنون که اومدی
در باب خوشکلی شعر هم باید بگم هرگز شعرای ناامیدکننده ی من به خوشکلی شعرای شما نیست!!!به شاعران بی استعدادی مثل من هم فکر کن و انقدر خوب ننویس...
موفق باشی
خدا نگه دارت
ببخشید که دیر شد
لینک وبلاگتون رو اضافه کردم
در خدمت هستم.