برای تو ...

آنچه از دیدن روی تو مرا سیرم کرد(!)

بی تفاوت شدن از گرمی دستانت بود

           * * *

برای دیدن رویت چه بر سرم آمد

دریغ این دل بی جان بی ثمر آمد

نظرات 5 + ارسال نظر
حسین دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 19:30 http://hosneroozafzoon

شعری که نوشتی خیلی عالیه.

امیرحسین سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:33 http://MY-POEM.BLOGFA.COM

سلام

خیلی لطف داری که روحیه می دی

خودم رو در این حدودی که فرمودین نمی بینم.

مطلبتون به دلم ننشست

کارای قبلیتون بهتر بود.

این یک نظر شخصیه بی رحمانه ولی صادقانه و دوستانس

تا به زودی . . .

سلام
از اینکه صادقانه گفتین ممنونم
موافقم
خودمم زیاد ازش راضی نبودم
ولی چه میشه کرد؟
اونا که بزرگتر از ما هستن همه ی شعراشون به دل نمی شینه
از ما هم انتظار این شعرا باید بره
گرچه من خودم رو کوچیکتر از این می دونم که بخوام مقایسه کنم
به هر حال ممنوم که اومدی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:11

سلام
خوبی؟
نبودی چند وقت؟
من شعر اولی رو بیشتر میپسندم
راستی چرا یک بیتی شهر میگی
خدا بیامرز بابا طاهر و خیام دو بیتی میگفتند تو هم دو بیتی بگو حداقل

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:57 http://shahre57.blogfa.com

من نگویم که به درد دل من گوش کنید
بهتر آن است که این قصه فراموش کنید
عاشقان را بگذارید بنالند همه
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید....

عزیز ممنون که به ما سرمیزنی...با نظرت در باره عشق کاملاْ موافقم همچنین با کمی سختگیری با نظر امیرحسین...
قلمت پر دوات...
خوش باشی!
یاحق! التماس دعا!

مهران یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 20:03 http://m-nezami.blogfa.com

سلام
مثل همیشه زیبا
خوشحالم کردی موفق باشی
منو ببخش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد