دفتر قلبم را
باز خواندم از نو
هر ورق خاطره ای
روزهایی با تو
آن زمانی که دلم
شد آرام دلت
گفته ای آرامم
زنده می مانم و تو
بده پیمان که مرا
نبری از یادت
من شوم قاصدکی
قاصد بارانت!!
حال هستم بی تو
من به عهدم ماندم !
تو به ره رفتی و من
ابر پر بارانم ....
اشکهایم هستند
شاهد این سخنم
پس چه شد پایانش؟!
قاصدک
دفتر من.........